جهارشنبه??اسفند????
تیر
وماه هایی که نمی کشند
اما منتظرت می گذارند جلوی یک دیوار
تا دعا کنی برای صدایی که راحتت کند
آتش!
دیروزها هم به او می گفتی زیبایی ات آتشین است
واین روزها که دهانت نمی جنبد
حتا برای گفتن جمله ای چهارکلمه
راستی حالت چطوراست
وحال تو
که به یک روز مهر قانعی
وهرگزسرویسی تورا جلوی هیچ مدرسه ای پیاده نمی کند
انگار مرگ از تو جلو افتاده است
وتو هر چه خودت را تیر می زنی جلوی یک دیوار
باز هم باید سلام مرتب و گرمی بدهی
به همسایه هایی که از آنها بدت می اید
چرا که در مهمانی یکی از پنجشنبه شبها خواهند گفت
فلانی چقدر خودش را می گیرد
هنوز وقت نکرده ای که بپرسی
راستی ساعت چند است خانم آتشین!
وهر وقت وقت می کنی
می بینی چشم پنجره ها به گوش تمام دیوارها متصل است
تنها زمانی که با خودت می گویی از او
پارجه ای روی لب ها حالی ات می کند
هنوز محکومی به انتظار جلوی یک دیوار
جه تیر
وچه ماه هایی که زجرکشت می کنند
بی آتش
با چشمان باز!