چهارشنبه??فروردین????
تطبیق دو نیمه ی ناتمام فروغ و شاملو
« از اواسط دهه 1960 نویسندگان زن، با توصل به تجربیات شخصیشان، درونمایههای خاص زنانه، از جمله تمایلات جنسی زنانه، اضطراب زنانه، زایمان، احساس مادری، تجاوز و غیره را وارد آثارشان کردند.» (برتنر، 1382، 136) در کشور ما فروغ از اینگونه است زنی جهانی که با اندیشههای جهانی در ارتباط بوده است. زنی که در سایر کشورها زنانی مثل او کم نیستند چه از نظر زندگی، چه از نظر شعر و چه از نظر تلفیق این دو. یعنی زندگی و شعرشان به هم گره خورده است. کتاب شعر زنان جهان (حسنزاده، 1380) را که باز میکنیم آلفونسیا استورنی شاعرهی آرژانتینی شبیه فروغ است. او خود را در آبهای ماردلپا غرق کرد. سیلویا پلات زندگییی بیشباهت به فروغ نداشت. از شاعر معروف انگلیسی« تدهیوز» طلاق گرفت. و در حالی که سن زیادی نداشت سرش را در اجاق گاز فرو برد و به زندگی خود پایان داد. زنان دیگری هستند که از حوصلهی این نوشته خارج است و میتوان بین آنها و فروغ تطبیقی انجام داد.غاده السمان ، آنتونیا پوزی، کارین بویه، و از همه مهمتر گابریلا مسترال را میتوان نام برد. اگر چه در کشورمان تا روزگار فروغ زنی شبیه او نبود، ولی همین یک نفر کافی بود تا صدای زن شاعر ایرانی به گوش جهان برسد و این یک غنیمت برای ادبیات مرد سالارانهی تمام تاریخ ادبیات ماست. آن را به فال نیک گرفتیم و بدانیم که آنچه که برای ادبیات مهم است اثر شاعر یا شعر شاعر است نه زندگی او. از زمان رابعه به عنوان نخستین زن شاعر پارسی تا زمان فروغ سالهای زیادی طی شده است. اما هیچ زنی نتوانسته حتی تا امروز بر قلهی شعر زنانهی ایران بایستد جز فروغ. تا جایی که رضا براهنی در مقالهای به همین نام « فروغ را بنیانگذار شعر مؤنث فارسی میداند.» (جلالی، 1372، 28)
اولین زن شعر پارسی، یعنی رابعه از نظر روابط شخصی با نیمهی ناتمام تا حدودی به فروغ نزدیک است. ماجرای عشق شورانگیز رابعه نسبت به غلامی به نام «بکتاش» در تاریخ ادبیات ثبت شده است. بکتاش که برادر رابعه او را به چاه انداخت و رابعه را در گرمابهای دستور به بریدن رگ داد. (تاج بخش، 1378، 11) عطار نیشابوری در الهینامه داستان آن را آورده است و رضا قلیخان هدایت در مجمعالفصحا این عشق را به تصویر کشیده و نام آن را « مثنوی گلستان ارم» گذاشته است. او از عشق مینویسد:
عشق او باز اندر آوردم به بند |
|
کوشش بسیار نآمد سودمند |
بعد از رابعه، مهستی نام آشناتری است. همان که دولتشاه سمرقندی او را امیره و محبوبهی سلطان سنجر دانسته و علیقلیخان در ریاضالشعر مینویسد: هر چند مهستی از فواحش بود لیکن دست فلک به دامن وصلش نمیرسید. (فرحزاد، 1380، 20)
این زن به شدت به شعر و زندگی شاعر معاصر فروغ فرخزاد نزدیک است. اگر فروغ در زمان معاصر شعرش را از مرد، از آن نیمهی دیگر پر کرد. مهستی در زمانی دورتر شعرش را به نام مرد ویژه که از او نام میبرد آشنا کرد. او به امیر احمد پسر خطیب گنجه دل بسته بود:
ای پور خطیب گنجه پندی بپذیر |
|
بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر |
حتی این زن شاعر با جسارتی اندازهی فروغ - حتی بیشتر چرا که زمان او زمان بستهتری بوده است - برای یار خود حجره - خانه - را خالی کرده است و منتظر ملاقات یار است:
برخیز و بیا که حجره پرداختهام |
|
و ز بهر تو پردهای خوش انداختهام |
بعد از مهستی دیگر کسی نیست که زندگی و شعرش مثل فروغ به هم آمیخته باشد. در ادبیات معاصر چه قبل و چه بعد از فروغ کسی شبیه او و جسور مثل او پیدا نشد. در ادبیات زنانهی امروزه نیز متأثر از انقلاب و سانسور است، اگر چه شعرها از نیمهی ناتمام پر است اما از نیمهای که سرزبانها افتاده باشد، خبری نیست.
« باید دو دسته از شاعران را از یکدیگر تمیز داد، دستهی اول شاعران عینگرا (مانند کیتس وتی اس. الیوت) که بر توانایی منفی شاعر تکیه میکنند و او را ناظر جهان میدانند و میگویند که باید شخصیت واقعی خود را فراموش کنند. دستهی دوم شاعران ذهنگرا که هدفشان ارائه خودشان است که میخواهند چهرهی خود را ترسیم کنند، اعتراف کنند و حدیث نفس گویند.» (ولک، 1373، 77)
بیشک فروغ در دستهی دوم قرار میگیرد. ولی در دورهی دوم شعری در دستهی دوم قرار نمیگیرد. شاعر پل میزند به دستهی اول اگر چه در برخی شعرها روی این پل بین این دو دسته در حرکت است. شکی نیست که هر اهل شعری میداند فروغ دو دوره شعری دارد:
1- دورهی اول: اسیر، دیوار، عصیان.
2- دورهی دوم: تولدی دیگر. ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.
نیمهی ناتمام فروغ در دو دوره شعری دو گونه است:
1- نیمهی ناتمام بیرونی و تنی در دوره اول.
2- نیمهی ناتمام درونی و روحی در دوره دوم - اگر چه باز توصیف بیرونی و تنی را گاهی از آن نیمه داریم -.
شاملو میگوید: « آثار من خود اتوبیوگرافی کاملی است. من به این حقیقت معتقدم که شعر برداشتهایی از زندگی نیست. بلکه یک سره خود زندگی است.» (صاحباختیاری، 1381، 75) همین سخن شاملو برای پیوند زندگی و شعر شاملو کافی است. آیدا نیز همین را میگوید: « شعرهای او اتوبیوگرافی و شرح زندگیاش هستند.» (همان، 17)
فروغ اگر از جهت شعری شامل دو دوره است، از جهت پرداخت این نیمه در شعرها نیز آن را دو پاره کرده است. با دو نگرش متفاوت به این دو پاره.
همچنان که دیدیم پوران، خواهر فروغ، میگفت: فروغ دو نفر بود. زندگی شاملو اگر چه مانند زندگی فروغ عاشقانه است و اگر چه شعر او را مثل فروغ در دو دوره بررسی خواهیم کرد اما یک نیمهی ناتمام دارد. و برعکس فروغ که دو پارهی مقابل او آنقدر واقعی نیست این نیمه در مقابل شاملو چه در محدودهی زندگی و در چه گسترهی بیحد و حصر شعر یک حقیقت محض است. حقیقتی که هر اهل ادبیاتی از آن آگاهی دارد. به خاطر همین حقیقت محض شعر شاملو در دو دوره قابل بررسی است:
1- دورهی کوچه، دورهی بیآیدا
2- دورهی خانه، دورهی آیدانویسی
این دو دوره بر اساس یکی از عنوانهای شعری شاملو گرفته شده است: « سرود آن کس که از کوچه به خانه باز میگردد.»
کوچه که حتی نام یکی از قطورترین آثار شاملو راجع به فرهنگ عامه است به مردم و اجتماع بر میگردد؛ یعنی شعرهای اجتماعی و مبارزهجویانهی او. و خانه به زندگی و خلوت شاعر و علایقهای فردی و توصیفهای او راجع به نیمهی ناتمامش. حتی در همین شعر که شاملو از کوچه به خانه بر میگردد « واژههای شعرش را از آنچه مربوط به خانه است انتخاب کرده است: پدر، میلاد نخستین، فرزند، نوازش، میز، چراغ، بوسه، نطفه، باکره، باروری، جامه نودوز نوروزی، سعادت.» (حقوقی، 1368، 37)
دورهی اول یا دورهی کوچه شامل کتابهای: آهنها و احساس، 23، قطعنامه، هوای تازه و باغ آیینه است که خود این دوره نیز قابل تقسیم به دو بخش است:
1- قسمتی که اغلب و حتی کاملاً مربوط به من مبارز شاعر است و آن سه کتاب 23، آهنها و احساس و قطعنامه را شامل میشود. به خاطر همین من مبارز و همدردی با مردم است که در شعر شاملو اسامی اشخاص و مکانها بیشتر از همهی شاعران معاصر دیده میشود. البته شاعر قبل از این سه کتاب، آهنگهای فراموش شده را داردکه خود شاملو آن را جزء کارنامه شعریاش نمیداند. البته از آن هم خواهیم نوشت.
2- قسمتی که در آن من شاعر دو پاره میشود. پارهی اول، گرفتار همان دغدغههای اجتماعی که در جهت عشق به مردم گام برمیدارد. پارهی دوم که به سبب ناامیدی از همین مردم علاقهمند به نیمهی ناتمام است که اغلب آن را در نیمهی ناتمام آرمانی، رؤیایی و اساطیری دنبال میکند چرا که شاعر از زندگی زناشوییاش گریزان است!
این دو پارگی در «هوای تازه» اتفاق...
برای تمام مطلب روی ادامه ی مطلب کلیک کنید
|
|
|
|